
نامههایم به هُما
من و هُمای فراموش شدهام
ساعت ۲۲:۴۵ شب تو نبودی. مزاحمی بود که نمیدانم چرا جواب نمیداد. هرچه صدا کردم، هیچ نگفت. خب کجا بودم؟ آهان. یاد تو در ذهنم

ساعت ۲۲:۴۵ شب تو نبودی. مزاحمی بود که نمیدانم چرا جواب نمیداد. هرچه صدا کردم، هیچ نگفت. خب کجا بودم؟ آهان. یاد تو در ذهنم

ساعت 20:06 شب من وقتی فهمیدم که تو را دارم، که به نداشتنت فکر میکردم. نمیدانم کِی بود و چه وقت ولی ساعت ۸ شب،